گنبدزردطلا
08 آذر 1393 توسط بُشــری
بعضی وقتاتوی بیداری که هیچ توی خواب هم که باشم //گنبدزردطلاتوبوسه بارون میکنم
اقاجون سه ساله که منتظرم /اسممو تولیست زائرات ببینم
میدونم خیلی بدم ولی به جوادت قسم/ قسمتم کن تابیام ضریحتو بغل کنم
اقاجون سه ساله که تقویمارو دورمیزنم /ولی انگار اوناهستن که منو دورمیزنن
بدبختم بیچاره ام پناهمی ای اقاجون /دلگرمیم به اینه که یه جاتومرحمم بشی
کشکی من جای یکی ازاون کبوترا بودم /تاهمیشه دوراون گنبدزردپرمیزدم
اگه سعادتم بشه بیام به مشهدت /دونه دونه گندم میپاشم جلوی کبوترت
اگه عمرسربرسه گنبدزردو نبینم/ بدون که باروسیاهی ذلیلی مرده ام
شباکه باهق هق و ناله میخوابم/ ارزوم اینه توخواب زیارتت بیام
اقاجون بودن تو توکشورم غنیمته/ وقتی که اسمت میادلرزه به دشمن میشینه